بازدید امروز : 35
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 431630
کل یادداشتها ها : 995
رشیه ضرب المثل آنچه تو میخوانی من از برم
عتیقه فروشی،روستایی ساده دلی را دید که ظرف نفیسی داشتکه آن را در گوشه ای انداخته بود و گربه ای در آن آب میخورد.
دید اگر قیمت ظرف را بپرسد روستایی متوجه می شود
و قیمت زیادی می گوید، لذا گفت:عمو جان چه گربه قشنگی داری،
آیا حاضری آن را به من بفروشی؟
روستایی با قیافه ای که از صداقت او حکایت می کرد پرسید: چند میخری؟
گفت: 1 تومن.
روستایی گربه را گرفت به دست عتیقه فروش داد و با کمال سادگی گفتی خیرش راببینی.
عتیقه فروش قبل از آن که از خانه روستایی خارج شود نگاهی به ظرف اننداخت ومشغول خواندن خطوط و نقوش اطراف آن شد و در این حال با بی اعتنایی گفت:عمو جان،این گربه ممکن است در راه تشنه شود خوب است من این ظرف را هم با خودم ببرم،قیمتشم را هم حاضرم بپردازم.
روستایی که سرگرم خواندن خط های دور ظرف بود به عتیقه فروش،رو کرد و گفت:ظرف را بگذارید باشد،چون که بدین وسیله پنج عدد گربه فروخته ام!آن چه تو می خوانی من از برم!